(بدون عنوان)
اسم نی نی تازه سلطنتی شد شارلوت الیزابت دیاناماهم مشغول اسباب کشی .البته به شیوه ریز ریز .اول کمد دیواری رو خالی کردم وفرستادم اون خونه .تموم اضافه ها رو ریختم .دسته بندی کردم .چمدانها رو دوتا یکی کردم...
View Article(بدون عنوان)
آمدیم خانه جدید .همه چیز جدید.البته تقریبا همه چیز .خیلی دوست دارم که اینجا رو مرتب نگه دارم .نمی خوام ریخت وپاش بشه وبیشتر از همه دلم می خواد بچه ها منظم تر باشن .خیلی چیزها بابد بخریم .رو تختی و قالی...
View Article(بدون عنوان)
نشون به اون نشون که تا دوازده خوابیدم .پسرک هم خواب بود .نگران هیچی نبودم .که صدای همسر اومد داشت می گفت بفرمایید .بابا این چه حرفیه خونه خودتونه !یه چیزی دور هم می خوریم .نیم خیز شدم توی رختخواب...
View Article(بدون عنوان)
بیدار منتظر نتیجه توافق یعنی چی میشه ؟اینستاگرام هستم .مدتیه می خوام اینو بگم .خیلی خوشحالم تعداد زیادی از خوانندگان اینجا اونجا هستن .هرچند به جز چند نفر نمی دونم کی به کیه .ولی این ارتباط رو دوست...
View Article(بدون عنوان)
یک وقتی اینجا نوشتن سخت بود .فکر اینکه بنویسی و چه برداشتی از اون حرفها بشه مشکل بود .ولی حالا وبلاگها خلوت شدن وهمه اینور واونورن .یکیش خودم .اما چند روزه دلم می خوا د بنویسم .خیلی مضطربم ونگران .خیلی...
View Article(بدون عنوان)
کرم زدم به دستهام .بوی دارچین می دن .قرصهام بوی سیاه دونه و فلفل سیاه می دن .تندن .این روزها سعی می کنن همه چیز گیاهی بشه .ازگانیک ولی هروز همه چیز بی خاصیت تر میشه .مثل دوستیها .همه از هم طلبکارن .هیچ...
View Articleشیرشاسانا
ممنون دوستانی که اینجا رو هنوز می خونید و راهنمایی کردید و دلگرمی .راستش انگار توگوشی محکمی خوردم .نمی دونم وزارت متوجهه چه بلایی سر ما متوسطه ها وبخصوص ابتدایی ها و بچه ها آورده ؟ولی چه میشه کرد باید...
View Articleمهربان و با دقت با شیم
با احترام و لبخند اومد دم کلاس وگفت اگر اجازه می دین چند لحظه رضا رو ببرم حیاط .خواستم بگم ممنوعه و برو از دفتر اجازه بگیر که سرنگ انسولین توی دستش و خوراکی نشونم داد وبار لبخند زد .خجالت کشیدم .چقدر...
View Articleچراغها را من خاموش می کنم
ظرفها رو می شورم .لباسها رو از ماشین در می یارمو وپهن می کنم روی شوفاژ.غذای فردا رو بار می ذارم .تا برنج دم بکشه کف آشپزخونه رو جارو می زنم .لباسها و اسباب بازیها رو برمی دارم ودارم فکر می کنم فردا...
View Article(بدون عنوان)
کشو رو باز کردم بادیدن ژله ها متوقف شدم .بسته ها متنوع و رنگارنگ .کی اینا رو خریده بودم .اینهمه چرا ؟دوستان وبلاگی شاید یادشون بیاد که هر وقت احساس کنم جنگ می خواد شروع بشه ژله احتکار می کنم .یادم اومد...
View Article(بدون عنوان)
دوستی بهم گفت منیرو بیا و تصمیم بگیر که دیگه از ... توقع نداشته باشی .اولش حتی فکر کردن بهش هم سخت بود .ولی بعد دیدم چه راحت شدم .و چقدر اون بنده خدا آزاد شد .خودم هرکاری از کارهای خونه و بیرون و مربوط...
View Article(بدون عنوان)
من به دعا ایمان دارم .هرشب قبل از خواب دعا می کنم .از بچگی این عادت را داشتم .دستهامو گره می کنم توی هم واز خدا چیزهایی رو می خوام که نداشتمشون .برای سلامتی ماما دعا می کنم برای عاقبت به خیری خواهرا...
View Articleدل خنکان
امروز موقع دیدن قسمت 16 شهرزاد دیدم یک ریز دارم فحش می دم .به بابای کلفت شیرین که معتاد بود و برای پول داشت دخترش رو می زد مرتیکه پفیوز بیشرف بیعرضه
View Article(بدون عنوان)
می خوام برا پسرک لباس عید بخرم .مشکلی که هست اینه که بهار ما با بهار اینجا تومنی صنار توفیر داره .بهار ما یعنی پوشیدن بلوز و شورت و رکابی و شلوارک .بهار اینجا همون لباس زمستونه کمی نازکتر .اصلا تو...
View Article(بدون عنوان)
یک لیوان شیر گرم کردم با کاکائو ی فراوان و یک قاشق شکر .تا سرد بشه زیر گلدونها رو مرتب کردم و یکیشونو برداشتم گذاشتم کنار مبل .خیلی حساسه .نباید آب رو برگهاش ریخته بشه والا می میره .مگه میشه هم جونت به...
View Article(بدون عنوان)
نزدیک عید که میشد ماما به یلیقه خودش پارچه می خرید برامون تا لباس بدوزه .کتاب خیاطی متد گرلاوینش رو ورق می زد و مدلی رو انتخاب می کرد ولی نهایتا یه پیرهن بالاتنه کوتاه یک شکل برامون می دوخت .برا من و...
View Article(بدون عنوان)
ننه مرد85 سالش بود.تمام بدنش زخم بود از زخم بستر .حرف نمی زد .نگا می کرد.خودم رو توی صورتش می دیدم .خیلی شبیه بودیم .هربار که سرش روی پام بود می ترسیدم از مردنش حالا تمام شد.ننه مرد
View Article